۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

13- خاش والیس مضطرب شاکر

راستش اون اول ها ما هم گمان می کردیم که خاش والیس باید معنی بدی بدهد! اما هم دانشگاهی هایمان از خطه سرسبز گیلان روشنمان کردند که هیچ هم بد نیست و به فارسی چیزی شبیه "بادمجان دور قابچین" می شود. تا اون جا که یادم مانده، خاش می شد استخوان و لیس هم که همان لیس! معنی "وا" را هم یادم رفته ...

مضطرب هم کسی است که از زور شلوغی سر، از یک طرف و علاقه (اعتیاد شاید!) به چرخش در اینترنت در اوقات اندک فراغت، از طرف دیگر، گزارش درسی اش را می گذارد برای لحظات آخر.

بعد خاش والیس مضطرب، کسی است که در لحظات آخر برای استاد ایمیلی می زند که بگوید من دارم خیر سرم، گزارش را آماده می کنم و یک قر (همان عشوه) شتری هم برای استاد در ایمیلش می آید. غافل از این که به نیم ساعت نمی کشد که استاد ایمیل می زند که خیلی موضوعت جالب است و بهتر است در کلاس ارائه اش بدهی!

و به این ترتیب خاش والیس مضطرب می نشیند پای وبلاگش از زور استرس.

شاکر هم برای این بود که چند ماهی می شود که شرکتمان ترتیب یک سری سخنرانی در زمان نهار را داده است. آدم های نسبتا مهم در این رشته برای سخنرانی های غیر رسمی می آیند. امروز هم یکی از استاد های دانشگاه سیتی آمده بود. خ.میم* هم با این همه کار و بد بختی باید می رفت. انصافا موضوع سخنرانی اش جالب بود. خ.میم وسط سخنرانی یک نگاهی به اطراف انداخت و خدا را شکر کرد.

دور میز همه هم کارهای جوانم نشسته بودند. ملیت ها را روی کاغذ یاد داشت کردم: از هنگ کنگ، هند، بنگلادش، آمریکا، ایران (خ.میم!)، انگلیس(3)، فرانسه، مصر، انگلیس، اسپانیا، چین، عربستان (؟ مطمئن نیستم این یکی رو)

*خ.میم همان مخفف تیتر است. برای صرفه جویی در وقت ...


پ.ن. امروز فرصت کردم که غلط گیری کنم این شاهکار ادبی ام را!

هیچ نظری موجود نیست: