۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

غر نزنم، نیستم!

پشت لبم یک پارچه قرمز شده و می خارد. البته تا صبح هم درد می کرد و هم می خارید. قیافه ام هم که دیدنی است! شبیه -دور از جون شما- جزامی ها.... معمولا تا احساس "تب خال" به سراغم می آید از پماد فلوئوسینولون استفاده می کنم. فکر کنم کمتر کسی از این پماد برای تب خال استفاده کند و دکترها هم سریع می گویند که چرا آسی کلویر استفاده نمی کنی؟ دلیل این است که آن پماد به من می سازد و در یک چشم به هم زدن، خارش و درد خوب می شود. اما آن دومی نتوانسته اعتماد مرا جلب کند!
حالا دیشت از پماد محبوبم استفاده نکردم. راستش نمی دانم که مضراتش چیست و ترجیح دادم که سوزش و خارش را به حال خود رها کنم و این شد که تا صبح درست نخوابیدم....
صبح یاد قاشق توی فریزر و نمک افتادم. یک چرخی هم در اینترنت زدم که دیدم عطر هم بد نیست. این سه را امتحان کردم که کمی درد را تخفیف دادند و فقط ماند خارش. سر راه هم آسی کلویر (زویراکس) خریدم. تا ببینم چه می کند؟!

هیچ نظری موجود نیست: