۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه

میز


فرض کنید که بانو میزی را ساخته است. بانوی نجار، می شود علت فاعلی در این عمل. چوب و چسب و میخ و رنگ هم می شوند علت مادی که میز از آنها ساخته شده است. شکل و قیافه میز هم می شود، علت صوری. مثلا علت صوری میز با صندلی فرق می کند، چون قیافه هایشان با هم متفاوت است. هدف بانو از ساختن میز هم می شود، علت غایی. در اینجا، فروختن میز و درآمد زایی.

امروز یاد گرفتم که در ذهن، علت غایی بر علت فاعلی مقدم است و در خارج برعکس. یعنی در خارج از ذهن، علت فاعلی بر علت غایی مقدم می باشد. بانو اول در ذهن، درآمد را به ساختن میز مربوط کرده است و سپس در عالم واقعیت با ساختن میز به درآمد مطلوب می رسد.

در اعمالمان که ما علت فاعلی آنها هستیم، اعتقاداتمان نقش علت غایی را دارند.

هیچ نظری موجود نیست: