اگر از من می پرسیدند که می خواهی زنبور عسل باشی یا مورچه یا عنکبوت، می گفتم زنبور عسل. علتش هم این است که اولا زنبور عسل از هر خوراکی که دم دستش باشد استفاده نمی کند و فقط شهد گل را می مکد، ثانیا غذایش را به اندازه نیاز مصرف می کند و همه فکر و ذکرش در راستای انبار آذوقه نیست، ثالثا برای به دست آوردن خوراک مجبور نیست دور خودش تار بتند و می تواند بپرد و انتخاب کند، رابعا تنها نیست و گروهی به فعالیت می پردازد و از همه مهمتر این که خوراک را فقط برای سیر شدن نمی خورد و قابلیت این را دارد که آن را تبدیل به ماده دیگر و شاید مفیدتری کند!
برای ما انسان ها هم داده های ورودی متفاوتی هست که می توانیم از بین آن ها انتخاب کنیم. از طرف دیگر، ابزارهایی هم در اختیار ما هست تا این داده ها را تبدیل به مواد دیگر کنیم. فرق ما با زنبور عسل و مورچه و بقیه جانداران در این است که بین این ابزارها هم حق انتخاب داریم. یعنی هم می توانیم بین انواعشان انتخاب کنیم، هم بین میزان استفاده از انواع انتخاب شده. همین دو عامل است که طرز نگاه هر کدام از ما را به دنیا و مافیها تعیین می کند. آن وقت، نوع نگاهمان هم باورهای ما را می سازد.
اینهایی که نوشتم را می توانید بگذارید به حساب برداشت من از جمله فرانسیس بیکن. هر چند که من و بیکن! سرهمه مسائل با هم تفاهم ندایم(!!) اما خب دلیل نمی شود که از هم نقل قول هم نکنیم ....
این هم جمله بیکن:
Bacon's bee metaphor:i
Those who have handled the sciences have been either Empricists or Rationalists. Empiricists, like ants, merely collect things and use them. The Rationalists, like spiders, spin webs out of themselves. The middle way is that of the bee, which gathers its material from the flowers of the garden and field, but then transforms and digests it by a power of its own. (NOI.95; Urbach & Gibson, trans.)i
پ.ن. بانو این روزها درگیر "ریشه" شده است. این ها را هم اگر می نویسد هم برای این است که با شما تبادل نظر کند و اشکالهایش را بفهمد، هم برای خودش تکرار کند، هم بعدها شاید به کارش بیاید. اصولا بانو تا امروز، از نوشته های وبلاگش خیلی استفاده کرده است، به خصوص در مواقعی که در جمع باید نظرش را مطرح کند و برایش دلیل داشته باشد. به هر حال که امیدوارم حوصله تان را سر نبرم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر