۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

شکوفه های همسایه مان


یکشنبه ظهر در خانه مان را زدند. یک شاخه پر از شکوفه برایمان آورده بودند. انصاف نبود که بعد از گلایه های پست قبل این را ننویسم.

درست که نمی توانیم با هم صمیمی باشیم. اما همین که در همسایگی هم هستیم و گاه به گاه با شاخه ای پر از شکوفه دل هم را شاد می کنیم در این دیار غربت برای خودش غنیمتی است.

هیچ نظری موجود نیست: