۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

در آرزوی فرهیختگی

،هر روز دلم می‌خواهد بیایم و دو کلام بنویسم اما دلم نمی‌آید بعد از این همه وقت بیایم و چرت و پرت بنویسم! منتظرم که الهامی چیزی بشود که خب معلوم است نمی‌شود. این شد که از رو رفتم و آمدم خدمتتان سلامی عرض کنم .‌‏

سلام

۲ نظر:

پریسا گفت...

سلام و صد سلام. راستش نگران شده بودم دیگه. خدا رو شکر که خوبین. حالا بعدا سر فرصت روزمره هات رو با سلما می خونم.

banooH2eyes گفت...

دوباره سلام. خیلی دلم می خواست بیام اما نمی دونم چرا نمی اومدم؟! واقعا منتظر یک معجزه بودم :))