۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

١٣٩٠

خيلى صبر كردم تا فرصتى دست بدهد و بيايم بنويسم كه...

آن روزی که تصمیم گرفتم که عید امسال را سخت نگیرم و بگذارم سال بدون استرس برای خودم و شوهرم تحویل شود، چه تصمیم خوبی گرفتم. چند روز آخر دهه ۸۰ را به معنی واقعی عشق کردیم. در همین حین مقداری هم خانه تکانی کردیم، دقیقا همان قدری که حالش را داشتیم. مثلا ظرفهای شام آخر سال را رها کردیم برای سال بعد.
هفت سین هم چیدیم. به جای سبزه، یک عدد گلدان نعنا خریدیم و دانه دانه هم از نعناهایش می ریزیم داخل چایی های شبانه مان. سبزه سبز کردن و بعد هم دور انداختنش هم از آن مواردی بود که شوهرم را اذیت می کرد. سمنو را هم با ظرفش می آوریم و دخترمان با انگشتهایش کمی ازش می خورد و بعد دوباره می رود داخل یخچال.

... اما نمى شد. بالاخره الان فرصتى دست داد تا خدمت شما هم سال نو را تبريك بگویم. با آرزوی روزهای شاد برای همه هموطنان عزیز.

این هم عکس دخترم در لباس خواب در کنار دومین سفره هفت سین عمرش.




- Posted using BlogPress from my iPad

۳ نظر:

پریسا گفت...

چه خوبه که با تغغییرات کوچک، چیزهایی را که اذیتمان می کند کم کنیم. سفره ی هفت سین تان هم زیباست، مخصوصا آن دخترک ناز نازی کنارش. سال نو مبارک باشه.

زرافه خوش لباس گفت...

سلام مليكم.دوست عزيز. عيد شما مبارك.
چه دخملي. لپ هاش دلم رو برد.ببوسش و سال خوبي براي همه آرزو مي كنم.

banooH2eyes گفت...

خیلی ممنون از هر دوتایتان. امیدوارم که سال نوی شما هم پر از خیر و برکت باشد.