از بین چهار گزینه زیر، گزینه "آزادی" را انتخاب کنید. ترکیب گزینه ها هم جایز است! ولی سهم هر کدام را شرح دهید.
تصور کنید فردی را که مادرش پیر و زمین گیرو تنها است و بسیار نق می زند:
1- فرد می گوید: حوصله اش را ندارم. از بس که نق می زند، جان آدم را به لبش می رساند. "دلم" نمی خواهد ببینمش. به من چه که تنها و زمین گیر شده است؟
2- فرد می گوید: می دانم که تمام مدتی که پیش او هستم باید به درد و دل هایش گوش بدهم؛ اما اغلب اوقات "فکر" این که او روزی مرا به دنیا آورده است، مسکنی می شود برای شنیدن این ناله ها. از طرفی می دانم که " از هر دست بدهی از همان می گیری"، می ترسم که سر خودم هم بیاید.
3- فرد از "دیگری" می شنود که: بی کاری که می خواهی وقتت را با او بگذرونی؟ خوشت می آد یکی غر به جونت بزنه؟ خب حالا اومدیم و رفتی، چی شد؟ او که دوباره بعدش تنهاست؟ تو فقط یک ساعت غر و نق گوش دادی و هیچ چی به هیچ چی. ولش کن. بیا با هم بریم بگردیم.
4- فرد از" او" می شنود که: از ابتدا هشدار این روزها را به بشر داده است. هشدار روزهای پیری و زمین گیری. در عین حال هم آگاهی داده است که دوران بارداری دوران سختی برای مادر بوده است و هم این که اعمال هر چقدر کوچک، حساب و کتاب دارد . او حق "اف" گفتن به مادر (و پدر) را هم از فرد گرفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر