۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم*


با خودم فکر می­کردم که زمان­هایی که مغز بانو درگیر است تا حد و حدود عقل را پیدا کند، یا این­که برنامه­ریزی می­کند برای نوشتن مشق کلاس خوردگی، یا سریال تماشا می­کند و به اثر غیر­واقعی بودن رنگ آن­ها فکر می­کند، یا این که وبلاگ­های دوستان مجازی­اش را می­خواند و نظرهای مختلف را کنار هم می­گذارد و "از ظن خود یار " آن­ها می­شود، یا این­که تمام سی­پی­یو**ی مغزش در اختیار این است که "بالاخره بچه چی می شه؟"؛ بعضی­ها هستند که نشستند و فکر می­کنند که اگر فلانی "این" را گفت، من "آن" را می­گم و اگر "آن" را گفت، من "این" را.

برای همین است که برخلاف همان "بعضی­ها" که جواب را از آستین­شان در می­آورند، اگر کسی به بانو متلک بگوید، کلی زمان می برد تا متوجه شود و آن­گاه جواب که هیچ، فقط برّوبر طرف را نگاه می­کند.

*حافظ
** CPU

هیچ نظری موجود نیست: