1
امروز دخترک اولین چت عمرش را کرد.
چند روز پیش با آیپد مشغول بود به الکی تایپ کردن. گفتم: میدونی B کدومه؟ نشانم داد. دوباره پرسیدم: میدونی A کدومه؟ باز هم نشان داد. گفتم: اگر دوبار پشت هم بزنیشون، میشه "بابا". خیلی خوشحال شد و صد تا B و A را پشت هم ردیف کرد.
امروز که با پدر جانش که ماموریت تشریف دارند، چت میکردیم، دخترک آمد و برای باباش نوشت BABA و بعد هم کلی علامت قلب و بوس و اینها فرستاد...راستش بنده به باباش حسودیم شد یک کم.
.
2
خريد هفتگي را مي كرديم و سلما طبق معمول جلوي چرخ خريد نشسته بود و يك نفس با بنده صحبت مي كرد. همانطور كه به ليست خريد فكر مي كردم و رديف مواد و اينكه از چه راهي بروم كه كوتاهترين باشد (از سري درگيريهاي ذهنِ من) و به سخنرانيهاي خانوم هم گوش مي دادم، گفت: مامان، چرا مردم همه به من smile مي زنند!
.
3
كوك هم مي زنند ايشون :)
راستش تو مهدش برای اولین بار دیدم که سوزن میدهند دست بچههای دو و نیم ساله و میخواهند که کوک بزنند. برایم جالب بود. از مدیرش سوال کردم که خطرناک نیست و اصلا برای چی اینکار را میکنید. جواب داد: که تمام مدت مراقبشونیم که کار خطرناک نکنند و این که این کار برای کنترل دستشون خیلی خوبه و کمک میکند وقتی بخواهند بنویسند.
من هم خیلی دنبال یک همچین چیزی میگشتم. جرات نمیکردم سوزن معمولی بدم دستش. تا این که این را پیدا کردم. سوزنش پلاستیکی است و سرش هم گرد است!
۲ نظر:
چه خوب هم کوک زده.
مامانش هم تقلب رسانده البته :))
ارسال یک نظر