دوستی نوشته بود که ماجرای بغضآلودی داشته و میخواسته برای مادرش تعریف کند تا کمی سبک شود که مادر پیشنهاد داده است: سعی کن در سکوت با بغضهایت کنار بیایی.
دوست داشتم بنویسم این جمله مامانِ دوستم را. کاشکی چند روز پیش که بغض داشتم و قاطی کردهبودم، مامانِ دوستم سر راهم سبز میشد و راهنماییم میکرد.آن وقت خیلی از حرفها همان جا فقط در دل خودم میبود.
مامان خودم البته همیشه می گوید که تا حرف را نزدی، او در بند توست ولی وقتی خارج شد تو در بند اویی. اما خب جمله مامانِ دوستم انگار آسانتر است فهمش.
سعدی*
۱ نظر:
بنظر من بغض رو باید خالی کرد، ولی در جای امن. در بیشتر موارد در تنهایی. بغض مثل بمبه. خنثی کردنش خیلی مهارت میخواد.
جمله ی مامانت رو دوست داشتم.
ارسال یک نظر