انگار یک پارچه سفید مخملی روی شهر کشیدند. روی خانه و حیاط ما. پاک شده همه جا. دل من هم دیشب پاک شد. فکر نمیکردم به این زودی به این پاکی بشود، اما خیلی وقتهای دیگر هم انرژیهای دور و برم را دست کم گرفته بودم. این بارهم همینطور. هفته پیش که جلوی خانه پر از گِل بود و ما تا مینشستیم تو ماشین، از ترس گلی شدن صندلی کفشهای دخترک را فوری درمیآوردیم، فکرش را هم نمی کردم که برف بیاید و این همه همهجا پاک شود. دلم را هم. پر بود از مسائل گِلی.
خدا رو شکر که برف اومد. خدا رو شکر که پایههای زندگیمان محکم است. خدا رو شکر. همین
۱ نظر:
:)
خدا رو شکر!
ارسال یک نظر