۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

شرح حال

نه این که هر روز این صفحه را باز نمی کنم ها،
نه این که وبلاگ همه این دوستان کنار صفحه را با خیلی های دیگر در گودر را تا به روز می شن، نمی خونم ها،
نه این که دلم نمی خواد برای همشون نظر نذارم ها،
نه این که بالاخره یک کم درد اون روزها بهتر نشده باشه ها،
نه این که هنوز امیدوار نباشم ها،
نه این که ...
*
*
*
فقط یه موجود کوچولو اومده که تازه قد هلو انجیری شده (!) و این روزها منو خیلی خسته می کنه به علاوه این که از دست حالت تهوع هم اگر توی دستشویی نباشم، همش کلافه ام!
این ه که به قول معروف هستم ولی خسته ام!!!

هیچ نظری موجود نیست: