گفتم: به نظرت ص.. بهتره یا حقیقت؟
بدون معطلی گفت: حقیقت.
گفتم: چه جوری می گی؟
گفت: چون اصالت با حقیقت است.
گفتم: یعنی چی که اصالت با حقیقت است؟
گفت: مثل این که می گیم "اصالت با وجود است نه با ماهیت".
گفتم: کلا اصالت یعنی چی؟
گفت: یعنی اصلی بودن. یک مورد مهم را می گن که بقیه موارد زیرمجموعه آن قرار می گیره. با اصل و نسب.
به شوخی گفتم: یعنی چیزی که باباش پولدارتره؟
گفت: آره! همون که تو می گی!
گفتم: خب، حقیقت و صلح که مثل وجود و ماهیت از یک جنس نیستند که با هم مقایسه شان کنیم. منتظر بودم بگی سوالت اشکال داره.
گفت: از همون اول بهش فکر کردم. انگار بگی بستنی بهتره یا مچ پا! اما دیدم که حقیقت را در هر مجموعه ای می شه جا داد و بعد اصل اون مجموعه قرارش داد. برای همین گفتم.
گفتم: آره. خودم هم به چشم و تلفن فکر کردم. معلومه که چشم مهم تره.
گفت: حالا ولش کن. سریعتر بیا بیرون. من هم توی دستشویی کار دارم! دیر شد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر