۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

چشم یا باد کولر

پنج شنبه شب مهمان داشتیم. لیدی هم با لباس خوشگل و موهای گل سر زده و یک عدد روروئک دل همه را برده بود. مهمانها هم از دوستان قدیمی مامان و بابا بودند. آدمهایی که همه دلشان نوه می خواهد و از قیافه هاشان معلوم است که در این یک مورد خاص حاضرند جاشان را با مامان و بابا عوض کنند.
*
بعد من آدمی هستم که زیاد به چشم و این حرفها اعتقاد ندارم. یعنی قبول دارم که یک اثراتی دارد اما به نظرم موارد قویتر هم در دنیا وجود دارد که این اثرات را خنثی کند و هر کی که می گوید "رفتی خونه براش اسفند دود کن"، جواب می دهم" باشه مرسی" و بعد یک صلوات می فرستم و از هر ده دفعه یک بارش را اسفند دود می کنم، آن هم بیشتر برای این که از بوی اسفتد خیلی خوشم می آید.
*
بگذریم، آن شب بعد از مهمانی، ساعتهای 3 صبح که لیدی آهنگ شیر خواستن سر داده بود، دیدم که دستهاش مثل یخ سرد است. بعد از این که دستهاش را گرم کردم، به رسم همیشه نازش کردم و موهاش را از تو صورتش کنار زدم و دیدم که پیشانی اش دارد از حرارت می سوزد. از دیدن این صحنه آنقدر هول کردم که تا یک روز سینه راستم مثل سنگ شده بود. البته خودم هم می دانم که بچه داری این حرفها را دارد و یک تب که چیزی نیست. اما خب هول کردن هم که دلیل نمی خواهد!
*
خلاصه که کلی درگیر این شدم که بچه چشم خورده یا این که آدم بزرگ هم جلوی باد کولر بخوابد سرما می خورد.
*
حالا بهتریم. هم دختر هم مادر.
*
امشب یکی از مهمانها را دوباره دیدیم. به مادرم گفته بود که این بچه چقدر ناز شده و چقدر ایندیپندت* است. من از شنیدن این کامنت بی ریا، بخصوص قسمت ایندیپندنت بودنش، کلی خوش خوشانم شد و باز هم به این فکر کردم که آدم وقتی مستاصل می شود، دنبال مقصر می گردد و مثلا این که تب بچه را به خاطر حواسپرتی خودش می خواهد بندازد گردن چشم دوستهای قدیمی!
*
*independent

۳ نظر:

پریسا گفت...

این چشم زخم هم کلا یکی از گرفتاریهای مادرهاست. آدم تکلیفش رو باهاش نمیدونه. بهرحال این اسپند ضرری نداره، کیف هم داره.دخترک را ببوس.

مريم مامان آوا گفت...

راستش بانو جان..من كه بهش معتقدم..منظورم خداي نكرده اين نيست كه كسي از سر بدجنسي چشم بزنه ها..ولي مي گن حتي يه آه يا حسرت كسي از نداشتن چيزي كه تو داري يه جور انرژي منفي است كه سراغمون مياد...خدائيش واسه اش اسفند دود كن...ضمنا عكسش رو هم بذار نترس ما خودمون دخمل داريم چشمش نمي كنيم!

banooH2eyes گفت...

والا با این سرعت اینترنتی که تو خونه مامان اینها هست، فکر کنم دو هفته طول بکشه تا عکسش آپلود شه :) در اولین فرصت می ذارم