ما موجودات دوپای ناطق گاهی قادریم از امکاناتی که داریم به نحوی استفاده کنیم که در درجه اول به خودمان و اطرافیانمان و در درجه دوم به تمام هم نوعانمان ضرر برسانیم. از طرف دیگر هم میتوانیم آن امکان را طوری از کار بیاندازیم که انگار نه انگار که وجود دارد.
یکی از این موارد که حدود یک سالی میشود حجم زیادی از مغز مرا به خود مشغول کرده است، کارآیی عقل است. عدهای میگویند که هر چه او گفت درست است و لا غیر، در حالی که عدهای دیگر به خاطر خطاها و اشتباههایش معتقدند باید کلا تعطیل شود! و این هر دو به نظر من زیادهروی میکنند. در این مورد حرف زیاد دارم که باشد برای بعد.
اما موضوعی که دیشب خواب را از من گرفت، غیرت بود، بعد از دیدن عکسی از یک مرد آشنای میانسال به همراه همسرش که بیشترین قسمت عکس را سینههای تقریبا نپوشیده خانم تشکیل داده بود. مرد این تصویر را به عنوان عکس پروفایلش استفاده کرده بود. این زوج نه جوانند که این عمل را بشود به حساب شور جوانی بگذارم، نه دنیا ندیدهاند که به حساب هولشدگی و نه از خانوادههای بیسواد و بیبند و بارند که به حساب بیاطلاعی و نه تحصیلنکردهاند که به حساب بیسوادی و نه بیبچه اند که به حساب بیمسئولیتی!
در آخر، من ماندم و غیرت که آن هم شمشیر دولبه است. بسیار شنیده و گاهی دیدهام که افراد متعصبٍخشکهمقدس به اسم غیرت و در حقیقت برای ارضای هوا و هوس خود در حق اطرافیانشان ظلم کردهاند. این مورد بیشتر در بین مردان مطرح است، گرچه زنان هم مثلا به اسم غیرت، به ارضای حسادتشان پرداختهاند. به نظرم مشاهده سواستفاده گروهی از غیرت، باعث شده است که گروهی دیگر به کل کنارش بگذارند. مثل عقل!
فکر می کنم ما بشر دوپا اگر بتوانیم از امکاناتمان درست استفاده کنیم و به جای این همه افراط و تفریط، میانه روی را انتخاب کنیم، جهان جای بهتری باشد برای زندگی.
من دلم برای فرزند آنها میسوزد، کسی آیا میداند تعمیرگاه غیرت کجاست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر