۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

گمان کردی که من لیلا پرستم؟


توی کتاب ده تا راهکار نوشته است برای این که به هدف برسیم. هدفش ریسدن به ثروت هست. اما نویسنده خیلی به صراحت گفته که نمی شه بشینیم و دست روی دست بذاریم و بعدش بخواهیم که ثروتمند بشیم. او تعریف کرده که زمانی در پرو یک کاشف طلا را دیده و ازش در مورد اطمینانش در رابطه با پیدا کردن معدن طلا سوال کرده و او هم در جواب گفته که " طلا همه جا هست . این مردمند که آموزش ندیدند تا طلا را پیدا کند!"

نویسنده در ادامه گفته است:" من این ده راه حل را به شما پیشنهاد می کنم به منظور پرورش استعدادهای خدادادی تان. استعداد هایی که خودتان روی آن ها کنترل دارید. "

نهمین راه کارش تحت عنوان احتیاج برای داشتن قهرمان است. در توضیح اش گفته وقتی بچه های نزدیک خانه شان را می بیند که دارند بسکتبال بازی می کنند، در واقع در زمین بازی آن بچه ها نیستند که بازی می کنند بلکه آن ها در حال تقلید و الگو برداری از مایکل جوردن، سر چارلز یا کلاید هستند. الگو برداری از قهرمان ها در حقیقت یک روش یادگیری موثر است.

گفته که: فرد با داشتن قهرمان در معرض عظیم ترین ایده های ممکن قرار می گیرد. شاید ترجمه ای که من کردم خوب نباشه. خود جمله اش اینه:
By having heroes, we tap into a tremendous source of raw genius

از طرف دیگه گفته که اهمیت این قهرمان ها فقط برای این که به ما ایده بدهند نیست. بلکه آنها ما را تشویق کنند و این قهرمان ها هستند که راه دشوار را برای آدم هموار می کنند. یعنی همین که باعث می شوند کارهای سخت به نظر آدم شدنی و آسان بیاد، ما را قانع می کنند که سعی کنیم مثل آن ها رفتار کنیم.

If they can do it, so can I


***

که من لیلای آن لیلا پرستم!

هیچ نظری موجود نیست: