۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه*



اگر آدم باعث این شود که یکی باور کند که آدم او را به عنوان "استاد" قبول دارد؛ آن وقت ممکن است آن "استاد" برای تربیت آدم به خودش اجازه بدهد که آدم را دعوا کند.


آن وقت اگر آدم اصلا او را "استاد" که هیچ، یکی از "شاگرد"ها هم به حساب نیاورد؛ موقع دعوا به این فکر می کند که " کی به این گفته که استاد من است؟!"


و از طرف دیگر این که اگر آدم مدتی توانسته باشد پیش یک "استاد" که قبولش داشته زانو بزند، آن وقت باید مراقب کوچکترین اعمالش باشد تا وجهه آن استاد به خاطر پرورش چنین شاگردی خدشه دار نشود.


و از هر دو طرف! این که اگر کسی نفهمید من چی گفتم، زیاد سخت نگیرد؛ چون خودم هم درگیرم تا بلکه بفهمم. ولی اگر کسی فهمید، کممممممممممممممک!


* سعدی

هیچ نظری موجود نیست: