۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

پریشون

بانو همین که یک کم پیچ و خم جاده دستش می آید و سرعت حرکتش نسبتا ثابت می شود، یک هو ترمز دستی اش را با چنان شدتی می کشد که سرش محکم بخورد به شیشه. البته بیشتر اوقات "کیسه هوا" باز می شود و از شکستن سر و نابود شدن او جلوگیری می کند، اما خوب بالاخره از سر گذراندن شوک همان کیسه هوا هم حکایتی است.

بانو در صدد این است که علت این ریست* شدن و خطرات احتمالی آن را بیابد، اما فعلا باید شوک را از سر بگذراند.

جمعه غروب بود که قبل از این که سوار مترو بشوم، ترمز دستی مخم را بد جوری کشیدم! در مترو همین جور که داشتم به شوکی که در مغزم رخ داده بود، نگاه می کردم، گلویم شروع کرد به سوزش. تا به خانه برسم، دیگر کاملا سرما خورده بودم و گلویم هم درد داشت و هم می سوخت. این دو روز آخر هفته را با دستمال کاغذی و عطسه و قرص سرما خوردگی و فین فین و آب پرتقال گذرانده ام.

آیا رابطه ای بین ترمز ناگهانی مخ و سرماخوردگی وجود دارد؟

*reset

هیچ نظری موجود نیست: