۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

نامه سرگشاده


کوانتوم عزیزم سلام

امیدوارم که اوضاع بر وفق مرادت باشد. نمی خواهم زیاده گویی کنم، برای همین به اصل مطلب می پردازم.

می خواهم کاری کنی که من کارهایم را در وقت معین شده انجام بدهم و نگذارم برای لحظه آخر که ضمن این که نگرانی شان را برای مدتی طولانی تحمل کرده ام، با اعصاب درب و داغان به سراغشان بروم.

دیگر خسته شدم از بس که هر دفعه گفته ام: زپلشک آید و زن زاید و ... از آن جایی که اتفاق هر دفعه نمی افتد، به این نتیجه رسیده ام که مشکلی در خودم وجود دارد.

از طرف دیگر می دانم که ریشه کن کردن این گونه مشکلات به زمان زیادی نیاز دارد، از شما انتظار ندارم که از چند ثانیه دیگر مرا شفا داده باشید! ذره ذره هم بهبود یابم قبول است.

با تشکر فراوان

بانوی دقیقه 90

هیچ نظری موجود نیست: