...مثل آن حیوان نجیب گیر کرده بودم. در ایمیلی برای مادرم نوشتم که امروز حتما دعایم کن. از گل در آمده بودم که جواب او رسید: ان شاا... همه چی به خیر می گذره.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
یک زن 34 ساله. مادرِ یک دختر شش ساله و یک پسر یک سال و نیمه. بعد از سه سال، هوای وبلاگ نوشتن دارم. دوست دارم تجربیات سه سال گذشته رو هم گاهی یادآوری کنم. مهمترین چیزی که یادگرفتم تو این دوره، این بود که "تو لحظه باید زندگی کرد". یاد که نه، با گوشت و پوستم لمسش کردم و حالا هر روز دارم تمرینش می کنم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر