خسته از آن همه دست و پایی که تو آب زده بود، نشسته بود تو بغلم و با هم تلویزیون نگاه میکردیم. روش را برنگرداند ولی با تحکم گفت: دیگه تو آب ولم نکنی ها...
موهای خوشبوش را بوس کردم و گفتم: با اون تیوپهایی که به دستهات میبندی، نمیری زیر آب؛ دفعه قبل هم خودت دست و پا میزدی و شنا میکردی، فکر کردم خودت دست و پا میزنی وقتی ولت کنم. اما ببخشید که درست ازت اجازه نگرفتم. دفعه بعد تا خودت اجازه ندی، ولت نمیکنم.
باز هم روش را برنگرداند. باز هم بوسش کردم. ادامه برنامه را نگاه کردیم.
.
امیدوارم که دیگه این حس را توت تکرار نکنم که قادرم ولت کنم. امیدوارم فهمیده باشی که این دفعه هم اگر خیالم جمع نبود و اگر دستم از زیر مواظبت نبود، حتی با وجود اون تیوبها، هرگز ولت نکردهبودم.
.
ببخشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر