۱۳۹۱ اسفند ۲۰, یکشنبه

sorry seems to be the hardest word


خسته از آن همه دست و پایی که تو آب زده بود، نشسته بود تو بغلم و با هم تلویزیون نگاه می‌کردیم. روش را برنگرداند ولی با تحکم گفت: دیگه تو آب ولم نکنی ها...‏
موهای خوشبوش را بوس کردم و گفتم: با اون تیوپهایی که به دستهات می‌بندی، نمی‌ری زیر آب؛ دفعه قبل هم خودت دست و پا می‌زدی و شنا می‌کردی، فکر کردم خودت دست و پا می‌زنی وقتی ولت کنم. اما ببخشید که درست ازت اجازه نگرفتم. دفعه بعد تا خودت اجازه ندی، ولت نمی‌کنم. ‏
باز هم روش را برنگرداند. باز هم بوسش کردم. ادامه برنامه را نگاه کردیم.‏
.
امیدوارم که دیگه این حس را توت تکرار نکنم که قادرم ولت کنم. امیدوارم فهمیده باشی که این دفعه هم اگر خیالم جمع نبود و اگر دستم از زیر مواظبت نبود، حتی با وجود اون تیوبها، هرگز ولت نکرده‌بودم.‏
.
ببخشید

هیچ نظری موجود نیست: