۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

اندر مزایای خانه‌تکانی این‌که سالی یکبار می‌رسم به یک قوطی کوچک که کاغذها و نشانه‌های روزهای اول به دنیا آمدن دخترک را تمام سال در خود نگه داشته‌است. حتی اولین لباسش هم آنجاست. انقدر کوچک است که بدون زحمت، درون قوطیِ فسقلی جا شده. بین کاغذها یک شعر هست که پیرمرد همسایه وقتی سلما را برای اولین بار دید، برایش نوشت. یک کاغذی هم هست با سربرگ شرکتی که بنده در آن شاغل بودم، یک طرفش یعنی همان زیر سربرگ عدد و رقم‌های کارم نوشته‌‌شده و پشتش لیست خرید برای دخترک شامل تخت و کمد و اینها. ‏
.
حالا غوطه خوردن در تمام این خاطرات یک طرف، بنده امشب در همین قوطی کوچک، لای همین کاغذها که حداقل دوبار دیگر تکانده شده‌بودند، یک عدد ربع سکه هم پیدا کردم! نمی‌دانم بابانوئل (سنتا) برایمان عیدی آورده یا این‌که سری‌های قبل بنده بینهایت در خاطرات غوطه‌ور می‌شدم و این سکه جایی پنهان می‌شد یا که چی؟ به هر حال، اندر مزایای خانه‌تکانی این چیزها هم هست. گاهی آدم سکه هم پیدا می‌کند.‏

۱ نظر:

پریسا گفت...

خوش بحالت که خونه تکونی میکنه. کارهای دیگه هنوز به من فرصت نداده که نظافت های عید رو بکنم.
این سکه را حتما باید بگذاری در سفره ی هفت سین. به فال نیک بگیرش.