۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

روز چهار و پنج

روز چهار که دیروز بود، به تنبلی و استراحت گذشت. با دختر و باباش در منزل به سر بردیم و انرژی زیادی نسوزاندیم.ه

دخترمان دیگر انقدر بزرگ شده است که گاهی به ما استراحت هم می دهد. می رود سراغ کتاب و نقاشی و پازلهایش و مثلا من می توانم برای خودم یک چرتی هم بزنم. البته گاهی هم پیله می کند که باید حتما بلند بشوم و دنبالش بروم هر جا که می رود. اما خب همین که گاهی این امکان استراحت هست، من را کلی امیدوار می کند و همچنین کلی شاد که دخترک بچه خطرناکی نیست و حواسش هست که مراقب خودش باشد.ه

روز پنج هم که امروز بوده است با جیمبوری و بازی شروع شد و کمی خرید و گشت و گذار در مرکز خرید و بعد هم داخل خانه. دختر خانممان از بس که کم خوابیده بود، ساعت هفت و نیم شب خوابید و فرصتی مهیا شد که مامان خانوم به استخر شبانه برسد.ه

خیلی معمولی هستند این روزها. امیدوارم که معمولی هم بمانند

هیچ نظری موجود نیست: