۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

پنجاه پنجاه

پریروز صبح زود با دو تا از دوستانم رفته بودیم پیاده روی. قرار گذاشتیم که هر هفته یکشنبه ها برویم پارک ها و جنگل های اطراف را فتح کنیم. مناظر بسیار زیبایی دیدیم و از بعضی هایش هم عکس گرفتیم.

ما در حال عکس گرفتن بودیم وقتی یک مرد انگیسی میانسال که داشت ورزش می کرد، ایستاد و به ما پیشنهاد داد که از ما عکس سه نفری بگیرد.

وقتی دوربین را پس می داد، پرسید از کجا آمدیم. هر سه گفتیم: ایران. او گفت: من ایرانی ها را زیاد می شناسم چون رییسم ایرانی است. یک کلمه هم بلدم، پنجاه پنجاه. بعد خودش ترجمه اش کرد: Which means So So .

۲ نظر:

ناشناس گفت...

چه خوب كه مي ري پياه روي چه خوب كه عكس مي گيري و چه خوب كه مي گي ايراني هستي!

ناشناس گفت...

خیلی با حال بود:)))