۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

گژپچ

درست است که خیلی حال می دهد وقتی لم می دهم روی مبل و پاهام را می آورم بالا و آی پد را می گیرم دستم و هر چقدر دلم می خواهد توی نت چرخ می زنم بدون این که جلب توجه دختر را کنم. یا این که آخر شب وقتی که همه خوابند و من هم آمدم در تخت و چراغ هم خاموش است، می توانم برای خودم مطالعه کنم یا این که از همه بهتر این که هی فرت و فرت اینجا را آپدیت می کنم.

*

اما نباید غافل شد از این که دلم برای این که مثل آدم بشینم پشت کامپیوتر تنگ می شود. این که مثل الان چهار زانو بشینم روی صندلی کامپیوتر. من کلا از این که پاهام آویزان باشند بدم می آید! بعد هم این که با همه قراضگی این لپ تاپم، یعنی همه این قار و قوری که می کند و این صفحه کلیدش که داغ می شود، اما قربانش بروم فونت فارسی دارد و من برای این که بنویسم "گژپچ" صد دفعه نباید خودم را بالا و پایین کنم. بعد هم این که قبول دارم که موس خودش که این وسط است، تا الان خیلی من را اذیت کرده و حتی شده که همه متنی را که نوشته بودم پاک کرده از بس که یوزر فرندلی* نیست، اما خب می شود یک موس وایرلس** بهش وصل کرد که الان وصل است و بعد بدون دغدغه این که انگشتت اشتباه نکند، کپی پیست و هزار کار به ظاهر عادی دیگر را انجام داد.

*

خلاصه که می خواستم بگویم که آن جمله ای که خود آی پد در آخر متنهایم اضافه می کند، حاکی از این است که فونت عربی من را بیچاره کرده است و کلی این ور و آن ورش کرده ام تا گ و پ را وسط کلمه ها بفشارم! البته از آن طرف هم معلوم می کند که گودر صفر است و مثل کف پای بچه ها برق می زند!


*user friendly

** wireless

۱ نظر:

آینه ای پیش رو گفت...

barghe kafe paye bache ha ro ke neveshty kheyli be delam neshast..
che amn o khubo malmuse in khunat Banoo jan!