۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

خان



پدرشوهرم که این روزها مهمان ماست، اصرار داشت که اسمی برای فندق بگوییم تا راحت بتواند جویای احوالش شود. ما هم که هنوز از جنسیت ایشان اطلاعی نداریم، ضمن این که اگر هم داشتیم هنوز تصمیمی برای اسم نگرفتیم، مانده بودیم که چه کنیم. نمی شد هم از پدربزرگ هفتاد ساله بخواهیم که به بچه بگوید فندق و این لوس بازیها!! خلاصه از آنجا که اکثر افرادی که عکس سونوگرافی فندق را مشاهده کرده اند، به نظرشان شبیه پسرها بوده است، البته بنده با این نظر کاملا مخالفم ولی خب دموکراسی است دیگر، فکر کردم یک اسم پسرانه ضرر ندارد. فوق فوقش دختر می شود و برای خودش هم جالب خواهد بود که چند ماهی اسم پسرانه داشته است! بعد هم چون که اسم علی خیلی دوست داشتنی است، اسمش شد علی آقا. و این طور شد که خیال پدرشوهر بنده راحت شد.

آن وقت دیشب در اختلاط قبل از خواب، من و پدر علی آقا، ناگهان کشف بزرگی کردیم. آن هم این که همین پدرشوهر مذکور خان زاده بوده است. خودش البته خانی نکرده است و قبلا هم گفته ام که دبیر و استاد بوده و هست. اما به هر حال هنوز اندکی از باغ و بولاغشان (؟) مانده و مثلا هر سال پول کمی هم به آرام می رسد من باب سهم خانی! خلاصه که بنده با یک دودوتاچهارتای ساده دیدم که فندق اگر پسر شود، خان هم می شود.

و حالا امروز اسم فندق 14 هفته و دو روزه مان را گذاشتیم علی خان! به گمانم چه دختر چه پسر، از این اسم خوشش آمده است و از صبح که آمدم سر کار، ناگهان نقطه ای از دلم برای خودش منقبض می شود و یک حسی شبیه جرقه زدن ایجاد می کند.

هیچ نظری موجود نیست: