۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

تا نیک ندانی که سخن عین صوابست/باید که بگفتن دهن از هم نگشایی *

دوستی نوشته بود که ماجرای بغض‌آلودی داشته و می‌خواسته برای مادرش تعریف کند تا کمی سبک شود که مادر پیشنهاد داده است: سعی کن در سکوت با بغضهایت کنار بیایی.‏

‌دوست داشتم بنویسم این جمله مامانِ دوستم را. کاشکی چند روز پیش که بغض داشتم و قاطی کرده‌بودم، مامانِ دوستم سر راهم  سبز می‌شد و راهنماییم می‌کرد.‏آن وقت خیلی از حرفها همان جا فقط در دل خودم می‌بود.‏ ‏

مامان خودم البته همیشه می گوید که تا حرف را نزدی، او در بند توست ولی وقتی خارج شد تو در بند اویی. اما خب جمله مامانِ دوستم انگار آسانتر است فهمش.‏

سعدی*

۱۳۹۱ بهمن ۱, یکشنبه

خانه دل جارو کن و وانگه مهمان طلب

انگار یک پارچه سفید مخملی روی شهر کشیدند. روی خانه و حیاط ما. پاک شده همه جا. دل من هم دیشب پاک شد. فکر نمی‌کردم به این زودی به این پاکی بشود، اما خیلی وقتهای دیگر هم انرژیهای دور و برم را دست کم گرفته بودم. این بارهم همین‌طور. هفته پیش که جلوی خانه پر از گِل بود و ما تا می‌نشستیم تو ماشین، از ترس گلی شدن صندلی کفشهای دخترک را فوری درمی‌آوردیم، فکرش را هم نمی کردم که برف بیاید و این همه همه‌جا پاک شود. دلم را هم. پر بود از مسائل گِلی.  ‏

خدا رو شکر که برف اومد. خدا رو شکر که پایه‌های زندگی‌مان محکم است.‌ خدا رو شکر.‌ همین



۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

میان ماندن و رفتن*

"I am ready to wallow now."

gilmore girls S1E17

* داریوش

۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

از دوست به یادگار دردی دارم/ کان درد به صد هزار درمان ندهم



یک روز جمعه‌ای بود که قرار بود دنیا تمام شود ولی نشد، یادتان هست؟ تهران بودم و می‌خواستم از خیابان ظفر خودم را برسانم فرهنگسرای نیاوران. یک ساعت و نیم هم زودتر راه افتادم. فکر کنم اغلب ساکنین تهران هم یا می‌خواستند از ظفر بروند فرهنگسرای نیاوران یا این که می‌خواستند آخرین چهارشنبه عمرشان را در ترافیک سپری کنند. این شد که بنده حدود دوساعت،  بلکه بیشتر، با قدمهای مورچه‌ای طول کشید تا خودم را به مکان مورد نظر برسانم که البته نیم ساعت بعد از شروع تئاتر بود و نرسیدم و آروزیش به دلم ماند. اما نکته‌ای که می‌خواستم بگویم این بود که در تمام راه و تمام آن ترافیکها، آلبوم یادگار دوست آقای ناظری چندین بار از اول تا آخر دوره شد و بنده با سرخوشی تمام پشت فرمان درحالتی که تقریبا ثابت بودم و قابل رویت اقشار پیاده، با ایشان چهچهه می‌زدم و حال می‌نمودم.‌‏
حالا هر بار که می‌شنوم "تا با غم عشق تو مرا کار افتاد" یاد آن شب و کوچه پس‌کوچه‌های مملو از ماشینِ شهرم می‌افتم.‏

در کشتن ما چه می‌زنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه‌ای بس باشد

دیگه بس است

بهترم امروز.‏

تصمیم گرفته‌ام برگردم به خودم. مطالعه کنم. قوی باشم. از دست این دخترک لوس و غرغرویی که شده‌ام، خسته‌ام. ‏

دور و بر خودم را شلوغ کرده‌ام. پر از کتاب. انواع و اقسام موضوعهای بی‌ربط. از یکی شروع می‌کنم. همین امروز. همین الان.‌‏

آتش اندر سینه پنهان تا به کی
گریه ‌ام در زیر مژگان تا به کی
از وطن تا دور گشته دیده‌ای
یک نمش آرام نیست در منزلی
ملاصدرا

۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

غم دل چند توان خورد که ایام نماند*

امشب گریه کردم. حسابی. کسی نبود. دوستی آنور مرزها می‌دانست که بارانی شده‌ام و همین. سکوت کرده بود تا خالی شوم. خیلی بهترم. مشکل البته هنوز به قوت خودش باقیست اما این گلوله‌ای که از داخل دلم داشت خفه‌ام می‌کرد اندکی آب شد.‏

مشکلات هستند دیگر. دخترک با همه عشقی که به من می‌دهد، آنچنان معادلات زندگیم را پیچیده کرده که با هیچ منطق و ماشین حسابی نمی‌توانم حلشان کنم. شوهر جان هم هست. سرش انقدر شلوغ است که امشب تازه فهمید که من حالم داغان شده است. بعد هم از زور خستگی خوابش برد. همین شد که بنده در تنهایی اشک ریختم.‏

‌دمی با غم به سر بردن، جهان یک‌سر نمی‌ارزد
*به می بفروش دلق ما، کزین بهتر نمی‌ارزد

مرسی پریسا جان بابت این بیت حافظ

حافظ *

۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

دلم تنگ است. خیلی تنگ. ‏

۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

اشک

شاید اشک بتونه این گره ای که  تو دلم است باز کنه
امید آخرمی اشک. سعی خودت را بکن


۱۳۹۱ دی ۲۲, جمعه

هستیم ما هم!

حقيقتش اين است كه معلمي كه اجازه مي دهد بچه هاي كوچولوي سه ساله بهش وابسته بشوند و دوستش داشته باشند، طوري كه هي سر كلاس ماچش كنند ( اونهم كسي مثل دخترک من كه به اين راحتي ها ماچ نمي ده و نمي كنه)؛ خيلي لوس و ننر است اگر يهو ول كند و برود...
دختركم از ايران كه برگشت، اولین روزی که رفت مهدکودک، گفت "تيك كر مامي" و رفت سر كلاس، به عشق معلمش بود. به قول خودش معرّم! حالا از پريروز كه وسط كلاس ديده كه ايشان نمي آيد و بقيه معلمها هستند به جايشان، كلا دلش 
نمي خواهد مدرسه برود و برنامه گريه زاري دوباره شروع شده.

دوست دارم دوباره بنویسم، حتی شده چند جمله بی‌ربط.