۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

دموکراسی

شوک شده بودم. مرتب با صدای بلند می گفتم: 24 میلیون؟!

ناراحت شدم از دروغ، از توهین به شعور. از غصه کسانی که بعد از سی سال رای داده بودند و سرخورده شده بودند.

عصبانی شدم از خواندن و شنیدن" دیدی گفتم!"

دردم گرفت از دیدن ضربات باتوم و لگد. باورم نمی شد.

تپش قلب داشتم در تمام مدتی که اخبار را دنبال کردم. با خواندن همه نوشته ها و بیانیه ها و دیدن همه عکس ها و فیلم ها.

حالم خوب نیست. همین.

پ.ن. نوشته فرجام در مورد "دیدی گفتم" حرف دل من است. اینجا

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

رای


من هم جمعه رای می دهم.
*
از این که می شود با گذرنامه رای داد بسیار خوشحال شدم.
*
به نتایج انتخابات امیدوارم.

۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

تنبل

نمی دانم چرا ذهنم انقدر تنبل شده است. حتی نمی توانم دو تا جمله ای که به دلم بنشیند بسازم! خسته شدم از بس که موضوعات را عقب و جلو کردم و به این صفحه سفید بر و بر نگاه.